(سال نو مبارک)
من دوره فوق دکترا را «پیش کار» نامیده ام، چون این زمانی ست که یک نفر می تواند برای یک شغل ثابت (تر) برنامه ریزی و اقدام کند. بعد از گرفتن دکترا، چهار راه در پیش رو هستند:
من دوره فوق دکترا را «پیش کار» نامیده ام، چون این زمانی ست که یک نفر می تواند برای یک شغل ثابت (تر) برنامه ریزی و اقدام کند. بعد از گرفتن دکترا، چهار راه در پیش رو هستند:
۱- یک دوره فوق دکترای دیگر
۲- شغل دانشگاهی
۳- شغل نمیه دولتی (شهر، بخش، یا ایالت) و دولتی (فدرال)
۴- شغل شرکتی (خصوصی)
در آینده، در مورد شغلهای دانشگاهی، نیمه دولتی و دولتی، و خصوصی مطلب خواهم نوشت. در اینجا به کوتاهی در مورد دوره فوق دکترا، بر اساس تجربیات و مشاهدات خودم، مینویسم.
دوره های فوق دکترای متعدد تنها وقتی مفیداند که کسی بخواهد در یک دانشگاه رده بالا به تدریس و تحقیق مشغول شود. گرچه دستمزد فوق دکتراها نسبت به بقیه شغلها پایین تر است، آزادی بیشتر و مسولیت کمتری نسبت به یک استاد دانشگاه دارند. بسته به اخلاقیات و فلسفه کاری کارفرما، فوق دکتراها معمولا استرس کمتری نسبت به یک استاد دانشگاه برای پروپوزال دادن و گرفتن گرنت را دارند، و تا حدی انعطاف پذیری نوع کار یا تحقیق را دارند. از طرف دیگر مزایای زندگی یک فوق دکترا تقریبا از همه شغلهای دیگر، مگر شغل خصوصی (بسته به بزرگی و کوچکی شرکت) کمتر است. در یکی از جاهایی که من کار می کردم، حق مرخصی (vacation) برای فوق دکتراها وجود نداشت. در ضمن حقوق فوق دکتراها حتی به حد دو برابر دوران دانشجویی هم نمی رسد (در نظر بگیرید که قرارداد یک دانشجو ۲۰ ساعت کار در هفته است و برای یک فوق دکترا ۴۰ ساعت).
چند سال پیش این نمودار تصویری توسط خیلی ها در فیسبوک به اشتراک گذاشته شد که بر اساس آمار چاپ شده در مورد تحصیل کرده های دکترای رشته زیست شناسی بود. دوره دکترا این گروه بطور متوسط ۷ سال طول می کشد و تنها ۳۵٪ فوق دکتراها قادر بودند که یک شغل آکادمیک (دائمی یا موقت) را در طول ۶ سال دوره فوق دکترا شروع کنند. یعنی از ابتدای شروع دوره دکترا تا شروع کار در دانشگاه حدود ۱۳ سال طول می کشد.
دوره های فوق دکترای متعدد تنها وقتی مفیداند که کسی بخواهد در یک دانشگاه رده بالا به تدریس و تحقیق مشغول شود. گرچه دستمزد فوق دکتراها نسبت به بقیه شغلها پایین تر است، آزادی بیشتر و مسولیت کمتری نسبت به یک استاد دانشگاه دارند. بسته به اخلاقیات و فلسفه کاری کارفرما، فوق دکتراها معمولا استرس کمتری نسبت به یک استاد دانشگاه برای پروپوزال دادن و گرفتن گرنت را دارند، و تا حدی انعطاف پذیری نوع کار یا تحقیق را دارند. از طرف دیگر مزایای زندگی یک فوق دکترا تقریبا از همه شغلهای دیگر، مگر شغل خصوصی (بسته به بزرگی و کوچکی شرکت) کمتر است. در یکی از جاهایی که من کار می کردم، حق مرخصی (vacation) برای فوق دکتراها وجود نداشت. در ضمن حقوق فوق دکتراها حتی به حد دو برابر دوران دانشجویی هم نمی رسد (در نظر بگیرید که قرارداد یک دانشجو ۲۰ ساعت کار در هفته است و برای یک فوق دکترا ۴۰ ساعت).
چند سال پیش این نمودار تصویری توسط خیلی ها در فیسبوک به اشتراک گذاشته شد که بر اساس آمار چاپ شده در مورد تحصیل کرده های دکترای رشته زیست شناسی بود. دوره دکترا این گروه بطور متوسط ۷ سال طول می کشد و تنها ۳۵٪ فوق دکتراها قادر بودند که یک شغل آکادمیک (دائمی یا موقت) را در طول ۶ سال دوره فوق دکترا شروع کنند. یعنی از ابتدای شروع دوره دکترا تا شروع کار در دانشگاه حدود ۱۳ سال طول می کشد.
یک ایده بسیار معمول این است که کسانی که موفق به گرفتن مدرک دکترای خود می شوند، دوره فوق دکترا را در جای دیگری یا آزمایشگاه دیگری شروع کنند تا دامنه مهارتها یا دانش آنها بیشتر شود. این کاری بود که من کردم. بسیاری هم اعتقاد دارند که دوره های فوق دکترا را باید در دانشگاههای متعدد گذراند تا شبکه ارتباطی وسیعتری را ایجاد کنند. تا آنجا که من می دانم بیشتر از ۹۰٪ فوق دکتراها هم چنین کاری می کنند. برای خودم جالب است که بعد از ده سال چطور شبکه ارتباطی و کاری بسیاری از کسانی که در شاخه تخصصیام هستند که میشناسم. کسانی هم هستند که برای مدت زیادی فقط در یک آزمایشگاه می مانند و با یک نفر کار می کنند. یک دلیل مهم آنها، به دست آوردن نتیجه های بیشتر از آزمایشهاست. گرچه کار کردن روی موضوعات مختلف دامنه مهارت را افزایش می دهد اما بعضی سوالهای سخت و مهم، با تمرکز و آزمایش و خطاهای زیاد جواب داده می شوند. من قانون و قاعده خاصی برای اینکه آیا بهتر است با افراد مختلف کار کرد یا با یک نفر نمی دانم. شاید تنها توصیه مهم این باشد که اگر تعداد معدودی روی یک موضوع خاص کار می کنند، تغییر آزمایشگاه اثر زیادی در افزایش مهارتها نخواهد داشت، چون ارتباط همان تعداد معدود چنان قوی و زیاد است که تقریبا از بیشتر جنبه های کار یکدیگر اطلاع دارند. شاید در شاخه هایی که سرمایه گذاری بیشتر، دامنه تحقیقات گسترده تر، و اصول کار یکی است، کار کردن با اساتید و آدمهای دیگر مفیدتر باشد. پس از گذشت سالها و کار کردن با آدمهای متفاوت، یکی از موارد بسیار مورد برای من، روحیه محیط کار است. از کارفرما آدمی غیر قابل پیش بینی و دچار مشکلات مربوط به کمبود اعتماد به نفس باشد، تنها تعداد محدودی قادر به تحمل چنان محیط کاری و آن هم برای مدت محدود خواهند بود.
دوره فوق دکترا کوتاه مدت میتواند برای کسانی که هنوز نمیدانند چه راهی را در پیش بگیرند، زمان خوبی باشد. بر خلاف آنچه که خیلیها فکر میکنند، یک تحصیل کرده هم میتواند یا بهتر است بگویم که این حق را دارد، که برنامه کاری آینده خود را به دفعات تغییر دهد. واقعیت این است که هیچکس نمیتواند درک درستی از یک کار خاص یا حتی یک محیط داشته باشد مگر اینکه آن شرایط را تجربه کند. در بعضی رشته ها مانند زیست شناسی و علوم پزشکی، دور شدن از محیط تحقیق برای مدت طولانی میتواند راه را برای بازگشت به تحقیق سختتر کند و در چنین شرایطی یک دوره فوق دکترای تحقیقاتی میتواند احتمال خراب کردن چنان پلی را کمتر کند. برخی دیگر از رشتههای تحقیقاتی به تجربه کاری (یا بازاری) یک فرد اهمیت ویژهای میدهند و چنین افرادی راحتتر میتوانند بین سیستم پژوهشی و بازاری حرکت کنند.
اگر هدف از دوره فوق دکترا، پیدا کردن یک شغل دانشگاهی باشد، تعداد و کیفیت مقالهها بسیار مهم هستند. نظر شخصی من، چاپ کردن مقالههای مختلف در مجلههای با رتبههای مختلف است. این نه تنها تجربه مهمی در سر و کله زدن با هر مجله است (که در آینده یک استاد دانشگاه با کیفیت دانشجوهای مختلف مهم است) بلکه به افزایش راندمان فرد و چاپ کردن «هر آنچه» در آن کاری کرده (افزایش تعداد مقالات) موثر است.
در هر حال، کندن سنگها با کارفرا قبل از شروع کار بسیار مهم است، چه در زمینه روش کار و چه در زمینه زمان (تعادل بین زندگی شخصی و کاری). اگر هم کارفرما بعد از شروع کار زیر حرفهایش زد، آن را باید یک علامت قرمز برای زیر زدن به هر آنچه که قول داده دانست و بعنوان یک فوق دکترا باید بلافاصله و رک نظر خود را گفته و آنجا را ترک کرد. بیشتر سیستمهای دانشگاهی امروزی بر پایه میزان پول ورودی میچرخند و اخلاقیات اهمیت گذشته را ندارند (نگاه کنید به داستان ژیمناستیک بازان دختر و دکترشان زیر نظر دانشگاه ایالتی میشیگان). بنابراین اگر خود شما حد و حریم را تعریف و رعایت نکنید، کارفرما و دانشگاه ارجی برای شما نخواهند گذاشت.
برای من، مشورت کردن با مشاوران شغلی و روانی در امریکا مهم و موثر بودهاند. آنها میتوانند دور از فشارهای اجتماعی، کاری و خانوادگی، در بیشتر مواقع نگاه تازهای برای رویارویی با آینده شغلی فراهم کنند. اگر هم با تمام این تلاشها، انتخاب نادرستی انجام شد، مهم نیست! زندگی سراسر تجربه و حادثه است.