این روزها ایمیلهای متنوعی در ایمیل دانشگاهیام دریافت میکنم اما جالبترین آنها ایمیلی با عنوان "خبرنامه ماه آگوست" از این وبسایت بود. از دیشب به این فکر میکنم که با اینکه ایمیل دانشگاهیام را به چنین جاهایی نمیدهم، این گروه (با پایه گذاران ایرانی) چگونه مرا یافتهاند. خواندن Privacy Statement وبسایتشان هم کنجکاوی مرا پاسخ نداد. به نظرم رسید اگر قرار باشد از کسی حمایت مستمر بشود چرا این کار مستقیماً صورت نگیرد؟ حالا هم این پرسش به ذهنم آمده است که گروههای خیریه در آمریکا چگونه کار میکنند.
۱۳۸۷ شهریور ۲۲, جمعه
۱۳۸۷ شهریور ۲۰, چهارشنبه
قضاوت
بعد از مدتها که روی این موضوع فکر کردم سوالم را از Philip پرسیدم: "قضاوت چیست؟" خیلی کوتاه میگوید که بیان نکردن آن چیزی ست که در مورد دیگران فکر میکنیم. جوابش را چندان دلنشین نیافتم. گرچه در روابط روزانه و با اکثریت مردم چنین برخورد میکنیم اما در نگاه من بیشتر بیانگر نوعی از بیصداقتی ست. بیصداقتی هم چیزی ست که دو عنصر اعتماد و زمان را از بین میبرد. اینها را به او میگویم. سکوت میکند و بعد بحث را از نگاه دیگری دنبال میکنیم. اینجا این را بسیار شنیدهام که "دیگران را قضاوت نکنیم" *. وقتی بیشتر با Philip گفتگو کردم، دریافتم که این نگاه به قضاوت کردن، جایگاهی در مسیحیت (+) دارد.
واقعیت این است که همه ما در هر لحظه زندگیمان قضاوت میکنیم. قسمتی از هویت ما، شناخت ما از محیط و از خودمان است. چیزهایی که از خانواده یا از محیط آموخته ایم سرمایههای ما هستند. دنیای اطراف ما هم پر است از عقیدهها و چیزهای متنوع و مختلفی که تقریباً برای هر کسی با هر ایدهای جایی هست. درست یا غلط، این ما هستیم که خودمان را با ارزشها و آدمهای اطرافمان مقایسه میکنیم. دوستان و روابط خود را بر اساس همین باورها (چه ارزش یا ضد ارزش) میسنجیم و دنیای خود را اینگونه میسازیم. قدرت "تصمیمگیری" و "انتخاب" چیزی ست که گرچه در حیوانات دیگر هم وجود دارد اما در انسان در بالاترین درجه خود شناخته شده است. چیزی ست که از قدرت تفکر و تخیل میآید. وقتی که چیزی را انتخاب میکنیم اعتماد به نفس بیشتری بدست میآوریم تا زمانیکه مجبور به پذیرش راهی بشویم. از طرف دیگر با "انتخاب" حس مسولیت ما در برابر انتخابمان هم بالا میرود. شاید یک علت آن به نگاه مثبت اجتماع به افراد موفق یا برنده باشد. انتخاب یک راه، تلاش برای آن و پیروزی یک الگوی پذیرفته و باارزش اجتماعی ست. ما انتخابگر هستیم.
اگر معنای "قضاوت نکردن" از دست دادن قدرت تصمیمگیری در موقعیتهای مختلف باشد، با آن موافق نیستم. اما اگر بیندیشیم که انسان در حال رشدی هستیم که با مطالعه و یا تجربه، پایههای شناخت مان از محیط و خودمان تغییر و تکامل مییابند، آنگاه به استانداردهایمان با دیده انعطاف نگاه میکنیم. در نتیجه میپذیریم که تصمیماتمان در موقعیتهای مختلف نسبت به استانداردهای شخصی خودمان گرفته شده اند. حتی اگر به گمان خود قانون یا دستورات "مطلقی" را هم رعایت کنیم، باز این ما هستیم که این دستورات را پذیرفتهایم. انتخاب یک راه به معنی "بد بودن" راه دیگر نیست. به معنی اشتباه بودن دیگران و درست بودن خودمان هم نیست. حالا اگر معنی "قضاوت نکردن" اجتناب از برچسب "خوب" یا "بد" زدن به راههایی که انتخاب میکنیم باشد، آن وقت این تعریف برای من خوشایندتر است. آن چیزی که به "قضاوت نکردن" در مورد مردم ترجمه شده است در زبان خودمان "پیش داوری نکردن" است. اگر رفتاری از نگاه من مورد پسند نباشد، آن رفتار "بد" نیست (قضاوت نکردن) بلکه با قسمتی از من متفاوت است و همخوانی ندارد (تصمیم گرفتن).
کوته فکری ست اگر منتظر باشیم که برچسب های مختلفی که در دست داریم را هر چه زودتر به مردم بزنیم. بهتر است به دیگران و خودمان فرصت بدهیم که یکدیگر را در موقعیتهای مختلف بهتر بشناسیم و درک خود را از دنیای اطرافمان بیشتر کنیم. آنگاه اگر چیزهایی از رفتار دیگران مورد پسند ما نبود، میتوانیم حرفها و احساساتمان را صادقانه بگوییم. اینگونه به دیگران حق دادهایم که آنها هم ما را بشناسند و به خود نیز اجازه دادهایم که با درک بیشتر دیگران، تغییر کنیم. هر کسی این حق را دارد که در مورد میزان ارتباط خود با دیگران و با اجزای مختلف محیط اطرافش تصمیم بگیرد. حکم مطلق و همیشگی دادن انسان را از امکان پیشرفت و تکامل باز میدارد اما این حق هر فردی ست که در زمان و مکانی که هست قضاوت کند و تصمیم بگیرد. این به افزایش مسولیت پذیری، ریسک پذیری و اعتماد به نفسمان کمک میکند.
واقعیت این است که همه ما در هر لحظه زندگیمان قضاوت میکنیم. قسمتی از هویت ما، شناخت ما از محیط و از خودمان است. چیزهایی که از خانواده یا از محیط آموخته ایم سرمایههای ما هستند. دنیای اطراف ما هم پر است از عقیدهها و چیزهای متنوع و مختلفی که تقریباً برای هر کسی با هر ایدهای جایی هست. درست یا غلط، این ما هستیم که خودمان را با ارزشها و آدمهای اطرافمان مقایسه میکنیم. دوستان و روابط خود را بر اساس همین باورها (چه ارزش یا ضد ارزش) میسنجیم و دنیای خود را اینگونه میسازیم. قدرت "تصمیمگیری" و "انتخاب" چیزی ست که گرچه در حیوانات دیگر هم وجود دارد اما در انسان در بالاترین درجه خود شناخته شده است. چیزی ست که از قدرت تفکر و تخیل میآید. وقتی که چیزی را انتخاب میکنیم اعتماد به نفس بیشتری بدست میآوریم تا زمانیکه مجبور به پذیرش راهی بشویم. از طرف دیگر با "انتخاب" حس مسولیت ما در برابر انتخابمان هم بالا میرود. شاید یک علت آن به نگاه مثبت اجتماع به افراد موفق یا برنده باشد. انتخاب یک راه، تلاش برای آن و پیروزی یک الگوی پذیرفته و باارزش اجتماعی ست. ما انتخابگر هستیم.
اگر معنای "قضاوت نکردن" از دست دادن قدرت تصمیمگیری در موقعیتهای مختلف باشد، با آن موافق نیستم. اما اگر بیندیشیم که انسان در حال رشدی هستیم که با مطالعه و یا تجربه، پایههای شناخت مان از محیط و خودمان تغییر و تکامل مییابند، آنگاه به استانداردهایمان با دیده انعطاف نگاه میکنیم. در نتیجه میپذیریم که تصمیماتمان در موقعیتهای مختلف نسبت به استانداردهای شخصی خودمان گرفته شده اند. حتی اگر به گمان خود قانون یا دستورات "مطلقی" را هم رعایت کنیم، باز این ما هستیم که این دستورات را پذیرفتهایم. انتخاب یک راه به معنی "بد بودن" راه دیگر نیست. به معنی اشتباه بودن دیگران و درست بودن خودمان هم نیست. حالا اگر معنی "قضاوت نکردن" اجتناب از برچسب "خوب" یا "بد" زدن به راههایی که انتخاب میکنیم باشد، آن وقت این تعریف برای من خوشایندتر است. آن چیزی که به "قضاوت نکردن" در مورد مردم ترجمه شده است در زبان خودمان "پیش داوری نکردن" است. اگر رفتاری از نگاه من مورد پسند نباشد، آن رفتار "بد" نیست (قضاوت نکردن) بلکه با قسمتی از من متفاوت است و همخوانی ندارد (تصمیم گرفتن).
کوته فکری ست اگر منتظر باشیم که برچسب های مختلفی که در دست داریم را هر چه زودتر به مردم بزنیم. بهتر است به دیگران و خودمان فرصت بدهیم که یکدیگر را در موقعیتهای مختلف بهتر بشناسیم و درک خود را از دنیای اطرافمان بیشتر کنیم. آنگاه اگر چیزهایی از رفتار دیگران مورد پسند ما نبود، میتوانیم حرفها و احساساتمان را صادقانه بگوییم. اینگونه به دیگران حق دادهایم که آنها هم ما را بشناسند و به خود نیز اجازه دادهایم که با درک بیشتر دیگران، تغییر کنیم. هر کسی این حق را دارد که در مورد میزان ارتباط خود با دیگران و با اجزای مختلف محیط اطرافش تصمیم بگیرد. حکم مطلق و همیشگی دادن انسان را از امکان پیشرفت و تکامل باز میدارد اما این حق هر فردی ست که در زمان و مکانی که هست قضاوت کند و تصمیم بگیرد. این به افزایش مسولیت پذیری، ریسک پذیری و اعتماد به نفسمان کمک میکند.
Don't judge people *
اشتراک در:
پستها (Atom)