اولین روزی که وارد آمریکا شدم یکی از دوستانم به دنبالم آمد. از من پرسید: "الان چه حسی داری؟" گفتم: "حس زمانی که کودک هشت ساله ای بودم: ناآموخته، مشتاق، کنجکاو و دقیق."
می دانستم که تنها زمانی در زندگی ام خواهد بود که به قسمتی از دوران کودکی بر میگردم. اما این بار آگاهانه زندگی میکردم. این بار میدانستم چه چیزی را میبینم، میشنوم، پیگیری میکنم و از چه چیزی لذت میبرم. آن همه حس آموختن و نا اطمینانی و آن همه اشتیاق را نمیتوانستم به هیچ گونهای دیگر غیر از تجربه یک مکان دیگر به دست آورم. خواست من بود که از داشتههای مطمئن خود بگذرم تا اطمینان به خود را با دوباره بدست آوردن محکم کنم. چیزهایی از دست میروند تا چیزهای دیگری بدست آیند و اگر زمان با "چرا و چگونه از دست رفتند" بگذرد فرصت لذت، تقویت و درک آنچه که بدست آمدهاند از دست خواهند رفت. اگر هدفها فراموش شوند یا جایگزین نشوند، سردرگمی ما را فرا خواهد گرفت. بین ترس از دست دادن و جرأت تجربه کردن جدالی خواهد بود که شاید «به نتیجه رسیدن» برنده میدان باشد.
نتیجه سه سال کار بعد از گرفتن فوق لیسانسم در ایران دو-سه مقاله، یک اختراع و البته انبوهی تجربه بود. یعنی چیزهایی که به من کمک کردند تا الان اینجا باشم. حاصل نزدیک دو سال نیم در اینجا آموختن چیزهای جدید، تدریس، تحقیق، سخنرانیها، جایزهها، آشناییها، مقالات، ایدهها، مسافرتها، خوردن انواع غذاها، دیدن انواع فرهنگها و مهمتر از همه تجربه بود. با همه شیرینی و تلخیاش مهاجرت یکی از بهترین تصمیمات زندگیام بود.
می دانستم که تنها زمانی در زندگی ام خواهد بود که به قسمتی از دوران کودکی بر میگردم. اما این بار آگاهانه زندگی میکردم. این بار میدانستم چه چیزی را میبینم، میشنوم، پیگیری میکنم و از چه چیزی لذت میبرم. آن همه حس آموختن و نا اطمینانی و آن همه اشتیاق را نمیتوانستم به هیچ گونهای دیگر غیر از تجربه یک مکان دیگر به دست آورم. خواست من بود که از داشتههای مطمئن خود بگذرم تا اطمینان به خود را با دوباره بدست آوردن محکم کنم. چیزهایی از دست میروند تا چیزهای دیگری بدست آیند و اگر زمان با "چرا و چگونه از دست رفتند" بگذرد فرصت لذت، تقویت و درک آنچه که بدست آمدهاند از دست خواهند رفت. اگر هدفها فراموش شوند یا جایگزین نشوند، سردرگمی ما را فرا خواهد گرفت. بین ترس از دست دادن و جرأت تجربه کردن جدالی خواهد بود که شاید «به نتیجه رسیدن» برنده میدان باشد.
نتیجه سه سال کار بعد از گرفتن فوق لیسانسم در ایران دو-سه مقاله، یک اختراع و البته انبوهی تجربه بود. یعنی چیزهایی که به من کمک کردند تا الان اینجا باشم. حاصل نزدیک دو سال نیم در اینجا آموختن چیزهای جدید، تدریس، تحقیق، سخنرانیها، جایزهها، آشناییها، مقالات، ایدهها، مسافرتها، خوردن انواع غذاها، دیدن انواع فرهنگها و مهمتر از همه تجربه بود. با همه شیرینی و تلخیاش مهاجرت یکی از بهترین تصمیمات زندگیام بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر