یکی از تفاوتهای مهمی که از هنگام ورود به آمریکا حس کرده ام همه گیری کاربرد برخی محصولات بوده است. فقط کافی ست که به گفتگوهای روزانه آدمها گوش داد و تعداد نامهای تجاری را شمرد. iPod یکی از رایجترین وسایل برای تمام سنین است. امروزه امریکایی ها هر گونه MP3 Player را به این نام می خوانند همانگونه که کلینکس که نام یک مارک تجاری ست برای ما یادآور دستمال کاغذی ست. این محصول شرکت Apple با محصول دیگری بنام iPhone که امکانات بیشتر و بهتری داشت پیشروی بازار شدند. همه گیری استفاده از یک کالا چیزی ست که توجه مرا به خود جلب می کند چون به نظر من اثرات ژرفی در رفتار جامعه می گذارد.
برای آغاز کافی ست که فکر کنیم رفتار ظاهری یک فردی که آی پاد به گوش دارد چه فرقی با گذشته دارد. مشاهدات من به سه سال پیش بر میگردد که تازه وارد امریکا شدم. در آن هنگام بسیاری از جوانان را با هدفونی در گوش در حال قدم زدن در خیابان یا دویدن میدیدم. شاید این کار گونهای دوری از محیط پیرامون و اتفاقات مربوط به آن باشد. iPod در آن هنگام فقط محدود به ذخیره و پخش موسیقی بود.
تا آنجا که میدانم CD Player قابل حمل عادت گوش دادن به موسیقی را در شرایط مختلف مانندن راه رفتن، ورزش کردن و حتی مطالعه کردن در جامعه رونق داد. در جامعهای که موسیقی آن یکی از بزرگترین و پر رونقترین بازارها را دارد، بازار گنجایش یک پخش کننده قابل حمل، ارزان، با کیفیت و با گنجایش زیاد را داشت. پس CD Player باعث رونق بازار موسیقی و در نتیجه فردگرایی بیشتر جامعه شد چون مردم یکی از پنج حس خود را از دریافت اطلاعات از محیط به شنیدن به آنچه که خود انتخاب کرده بودند اختصاص دادند. در نگاه دقیقتر، از بین انواع مختلف موسیقی، مردم موسیقی مورد علاقه خود را انتخاب میکنند. هر چقدر که قدرت انتخاب افزایش مییابد، ارتباط با محیط و شانس دریافت پیامهای کلی و تصادفی یا غیر قابل کنترل کاهش مییابد. بعبارت دیگر، مردم در مورد شاخه خاصی از موسیقی صاحب نظر و عمیقتر شده ولی در شاخههای دیگر سطحیتر خواهند شد. زمان عامل بسیار مهمی در این «انتخاب» است بخصوص اگر با «پول» برای خرید موسیقی همراه باشد.
با این حال دسترسی ساده تر و بیشتر مردم به موسیقی (و بعدها پادکست)، توانایی پرش به موسیقی های بیشتر در زمانی کوتاه و زمانهای مختلف یک قطعه و توانایی نمره دادن به قطعات موسیقی بصورت آنلاین علاقه مردم به موسیقی (و یا شاید وسیله پخش کننده آن) را بالا برد و بازار را برای حضور خوانندگان بیشتر رونق دارد. هر چقدر که وسیله پخش کننده موسیقی، راحتتر و سبکتر باشد (مانند iPod یا iPhone) مردم مدت بیشتری از زندگی روزانه خود را با این وسیله سپری میکنند و اثرات گفته شده عمیق تر و بیشتر خواهند شد. حتی گزینه shuffle هم موسیقیهای مورد علاقه انتخابی و ضبط شده توسط کاربر را پخش میکند. آن حالت غافلگیری رادیو در اینجا وجود ندارد! کم و بیش مانند یک سفر روزانه به محل کاری میشود که کل مسیر شناخته شده است و فقط اتفاقات دور و بر آن کمی تغییر میکنند. میتوانید این را با اولین سفر به جایی جدید مقایسه کنید که هر لحظه آن همراه با نوعی تازگی و هیجان ست. این تازگی و هیجان همانند چیزی ست که من در رادیو مییابم.
به تدریج موسیقی و iPod، مانند زبان، به نوعی وسیله ارتباطی بین افراد تبدیل شد. مردم که گاه بطور«تصادفی» یکدیگر را ملاقات میکردند از قطعات موسیقی یکدیگر خوششان آمد و آنها را باهم تاخت زدند. اما همچنان روند سطحی تر شدن در برخی امور و عمیقتر شدن در اموری دیگر وجود داشت. همانگونه که خبری به موضوع داغ روز تبدیل میشود و خبرهای دیگر را - که شاید مهم باشند- به حاشیه میراند. این چیزی ست که در زندگی هر روزه ما اتفاق میافتد.
ادامه دارد
برای آغاز کافی ست که فکر کنیم رفتار ظاهری یک فردی که آی پاد به گوش دارد چه فرقی با گذشته دارد. مشاهدات من به سه سال پیش بر میگردد که تازه وارد امریکا شدم. در آن هنگام بسیاری از جوانان را با هدفونی در گوش در حال قدم زدن در خیابان یا دویدن میدیدم. شاید این کار گونهای دوری از محیط پیرامون و اتفاقات مربوط به آن باشد. iPod در آن هنگام فقط محدود به ذخیره و پخش موسیقی بود.
تا آنجا که میدانم CD Player قابل حمل عادت گوش دادن به موسیقی را در شرایط مختلف مانندن راه رفتن، ورزش کردن و حتی مطالعه کردن در جامعه رونق داد. در جامعهای که موسیقی آن یکی از بزرگترین و پر رونقترین بازارها را دارد، بازار گنجایش یک پخش کننده قابل حمل، ارزان، با کیفیت و با گنجایش زیاد را داشت. پس CD Player باعث رونق بازار موسیقی و در نتیجه فردگرایی بیشتر جامعه شد چون مردم یکی از پنج حس خود را از دریافت اطلاعات از محیط به شنیدن به آنچه که خود انتخاب کرده بودند اختصاص دادند. در نگاه دقیقتر، از بین انواع مختلف موسیقی، مردم موسیقی مورد علاقه خود را انتخاب میکنند. هر چقدر که قدرت انتخاب افزایش مییابد، ارتباط با محیط و شانس دریافت پیامهای کلی و تصادفی یا غیر قابل کنترل کاهش مییابد. بعبارت دیگر، مردم در مورد شاخه خاصی از موسیقی صاحب نظر و عمیقتر شده ولی در شاخههای دیگر سطحیتر خواهند شد. زمان عامل بسیار مهمی در این «انتخاب» است بخصوص اگر با «پول» برای خرید موسیقی همراه باشد.
با این حال دسترسی ساده تر و بیشتر مردم به موسیقی (و بعدها پادکست)، توانایی پرش به موسیقی های بیشتر در زمانی کوتاه و زمانهای مختلف یک قطعه و توانایی نمره دادن به قطعات موسیقی بصورت آنلاین علاقه مردم به موسیقی (و یا شاید وسیله پخش کننده آن) را بالا برد و بازار را برای حضور خوانندگان بیشتر رونق دارد. هر چقدر که وسیله پخش کننده موسیقی، راحتتر و سبکتر باشد (مانند iPod یا iPhone) مردم مدت بیشتری از زندگی روزانه خود را با این وسیله سپری میکنند و اثرات گفته شده عمیق تر و بیشتر خواهند شد. حتی گزینه shuffle هم موسیقیهای مورد علاقه انتخابی و ضبط شده توسط کاربر را پخش میکند. آن حالت غافلگیری رادیو در اینجا وجود ندارد! کم و بیش مانند یک سفر روزانه به محل کاری میشود که کل مسیر شناخته شده است و فقط اتفاقات دور و بر آن کمی تغییر میکنند. میتوانید این را با اولین سفر به جایی جدید مقایسه کنید که هر لحظه آن همراه با نوعی تازگی و هیجان ست. این تازگی و هیجان همانند چیزی ست که من در رادیو مییابم.
به تدریج موسیقی و iPod، مانند زبان، به نوعی وسیله ارتباطی بین افراد تبدیل شد. مردم که گاه بطور«تصادفی» یکدیگر را ملاقات میکردند از قطعات موسیقی یکدیگر خوششان آمد و آنها را باهم تاخت زدند. اما همچنان روند سطحی تر شدن در برخی امور و عمیقتر شدن در اموری دیگر وجود داشت. همانگونه که خبری به موضوع داغ روز تبدیل میشود و خبرهای دیگر را - که شاید مهم باشند- به حاشیه میراند. این چیزی ست که در زندگی هر روزه ما اتفاق میافتد.
ادامه دارد
سلام بابک جان
پاسخحذفراستش برای من هم که تازه اومدم آمریکا جالب بود که چرا همه یه چیزی تو گوش شون هست و راه میرن و یا میدون!
داشتم با خودم فکر می کردم که درسته به آهنگ مورد علاقت گوش می دی اما خودت رو یه جوری از دنیایی که داری زندگی می کنی دور می کنی.
خیلی خوشحال میشم قستمت دوم رو هم زودتر ببینیم
خوش باشی
salam
پاسخحذفbebakhshid soal daram darbareye edame tahsil PHd kharej az iran mishe mano rahnami konid?agemishe adrese emailetono baraye man befrestid mamnon
سلام
پاسخحذفمیخوام اگه اجازه بدید بعضی از مطالب وبلاگتون رو همراه یه سری مطالب مرتبط از چندتا جای دیگه بیکجا در وبلاگی در پرشین بلاگ قرار بدم.(مثلا مطالب مربوط به اپلای)
نظرتون چیه؟ اصلا اجازه دارم ؟؟
ممنون از مطالب مفیدتون
موفق باشید
سلام!
پاسخحذفببخشید من یه سوالی داشتم
به نظر شما
مهندسی برق توی امریکا بهتره یا کامپیوتر؟؟؟؟
چون من هر دو رو دوست دارم و بعدا قصد ادامه تحصیل دارم
سلام؟
پاسخحذفببخشید راستی یادم رفت که بگم همراه با ذکر منبع هستش.
باز هم تشکر
آقا نوار شما رو آی پاد گیر کرده؟ :)
پاسخحذفسلام بابک جان
پاسخحذفخوشحالم که شما هم در مورد امریکا مطلب می نویسید
موفق و پیروز باشید
آرش
سلام
پاسخحذفموسیقی در ایران این روزها به این روش در بین ما جوانان به نوعی مرسوم شده اما نه تا اون حد!!!
اما جالب ترین چیز منسوخ شدن رادیو با اون لذت خاصش موقع گوش دادنه!!!
که صد البته به تمام رسانه ها می ارزه.
ولی و اما این تکرار اهنگ شاید انسان رو به نوعی مسخ میکنه، حتی ظاهر ادم ها رو تغییر میده برای نمونه یکسری از جوونهای امریکایی (مطمئن نیستم که تو فیلم ها ما ایرانیا میبینیم ).نمونه مطمئنش اهنگهای داریوش واسه ما ایرانی ها بود که به نوعی ما رو مسخ میکرد (سیاسی و چه عاشقیش که اونم به نوعی سیاسی بود و به شخصهباعث افسردگیم میشد بعدا فهمیدم) .