تا سالها پیش، سعی میکردم که تا جایی که می توانستم از کلمات فارسی استفاده کنم. اما مدتهاست که دیگر به اندازه گذشته در این مورد تعصب ندارم، با این حال به آنهایی که کلمات اصیل فارسی را استفاده میکنند، احترام میگذارم.
شاید یک علت، تجربه زندگی در کشوری دیگر باشد. میبینم بخشی از این جامعه که با دید بازتری به فرهنگهای دیگر نگاه میکند، حداقل با خودش راحتتر است. بعضی از آنها هم عقیده دارند که با باز بودن نسبت به فرهنگهای دیگر، فرهنگ خودشان را غنی تر میکنند.
یک دلیل دیگر هم برای سریعتر حرف زدن است. گاهی پیش از آنکه زبانم بتواند جمله ای را تمام کند، ذهنم به دو-سه جمله بعدی فکر میکند. اگر بی دقتی کنم، جمله اول را نصفه رها کرده و جمله بعدی را شروع می کنم. برای همین عادت کرده ام که لغات طولانی فارسی را فدای کلمات کوتاهتر «اجنبی» کنم. بیشتر وقتها که با همسرم حرف میزنم، ترکیبی از کلمات فارسی، عربی، انگلیسی، و لغات محلی که از فرهنگ یکدیگر میدانیم را به کار میبریم. فکر کنید که خواندن شاهنامه، سعدی، خیام، باباطاهر، حافظ، و مولوی، هر کدام لطف خودشان را دارند.
ظاهر سال نو، مهم نیست که «خجسته» باشد یا «مبارک». باطنش مهم است و تلاشش!
واووو!!!!!!!!!!!!
پاسخحذفمرسی که هنوز می نویسی
صفحه ی مهارتهای مطالعه و یادگیری رو فکر کنم پنج شش سال پیش توی صفحه ات خوندم، ذخیرش کردم و کلی بدردم خورد، داشتم پوشه هامو می گشتم تصادفی چشمم بهش افتاد، فکر نمی کردم بعد این سالها هنوز ادامه داده باشی.
بدون که ندیده دوست دارم!!!
مرسی که تجربیاتت رو هدیه میدی، ممنون که می نویسی ;-)
سلاااام
پاسخحذفچه خوشحالم وقتی سرچتون کردم دوباره وبلاگتون رو پیدا کردم
مرسی برای بودنتون و نوشته های خوب و خوشفکرانه و مفیدتون.
همیشه شاد باشین
رخی
شاید برای یک کشور سیصد ساله خیلی چیز خوبی باشه که فرهنگش با تاسی از بقیه فرهنگها غنی تر بشه...اما برای کشوری چند هزار ساله که متاسفانه مردمش هم قدر فرهنگشون را نمیدونن باز تاثیر از بقیه فرهنگها ناخوشایند...هر چند تاریخ در حمله مغولها یا اعراب اثبات کرد که این فرهنگ غنی تر از اونه که بخواد تاثیر بپذیره...
پاسخحذف