من شاید نتوانم بیشتر از ۱۵ دقیقه در Gym روی دوچرخه ثابت رکاب بزنم ولی میتوانم براحتی دو ساعت در شهر دوچرخه سواری کنم. یک علت این است که میبینم که با هر تلاش به جلو میروم و حرکت میکنم. علت دیگر این است که مناظر اطراف، هر چقدر هم که تکراری باشند، هر بار چیز تازهای دارند. جدا از زیبایی بی نظیر مسیر دوچرخه سواری، اینکه نمیدانم بعد از پیچ بعدی چه چیزی میبینم برایم جذاب است. علت آخر این است که بجای اینکه محدود به زمان باشم، مسیرم آغاز و پایانی دارد. یعنی اینکه میدانم تا کجا میخواهم بروم و اینکه باید به نقطه شروع (خانه، محل کار...) برگردم و اگر تا آخر مقاومت نکنم راه دیگری نیست که به خانه برگردم. این یکی از زمانهای نادری ست که نقطه پایان و نقطه آغاز یکی اند.
با وجود اینکه بازار تلاش کرده است که برای هر مشکل راه حل جدیدی پیدا کند، من هنوز از روشهای قدیمی ورزش کردن مانند دویدن یا دوچرخه سواری در طبیعت لذت بیشتری میبرم. گاهی چیزی که ما را به جلو میبرد نه خود فعالیت، بلکه حس لذتبخشی ست که از انجام آن به دست میآوریم.
negahy gozara be shahr mese farar az moshkelate , lezzatesh wase ine ke adamm faghat zahere xandune mardomo hengame xarid , ... mibine .
پاسخحذفمقصد مهم نیست! مهم سفر است. این اصل پیروزی است!
پاسخحذفدرست میگی...بره همین من همیشه وقتی رو Treadmill میدوم، تجسم می کنم که دارم یه مسابقه خیلی مهم می دم...نمی دونم چرا اما توانایی هام تغییر می کنه تو شرایط مختلف.
پاسخحذف