پاراگراف آخر این پست وبلاگ اقتصادانه بسیار مهم است. به گمان من پول داری، بویژه از آن جهت خوب است که با افزایش قدرت خرید، شناخت ما را از خود بیشتر میکند. همانند همه چیزهای مهم زندگی، وقتی که توانایی انتخاب بیشتر داشته باشیم میتوانیم درک کنیم که در زندگی و از زندگی چه میخواهیم. درک این حرف سخت نیست. لحظهای فکر کنید به زمانهایی که با خود کلنجای ميرفتید که کدام جنس را بخرید. در همان لحظههای کوتاه میفهمیم که چه چیزهایی برایمان مهمتراند. با محروم ماندن، تنها با رویا، سودا و حسرتِ داشتن چیزهای مختلف زندگی میکنیم بدون اینکه لحظهای فکر کنیم آیا چقدر به آنها نیاز داریم! به گمان من نشانه یک جامعه سالم این است که افراد آن جامعه بتوانند چیزهای مختلفی را داشته باشد، نه اینکه «همه» به دنبال «همه» چیزهایی باشند که دیگران دارند. چون تقاضای زیاد برای کالاهای محدود، باعث تقاضای بیش از حد، تولید بیش از حد و در پایان رکود و ورشکستگی بیش از حد میشود. شاید یکی از علتهای مشکلات اقتصادی -چه در سطح فردی و چه اجتماعی- بی سوادی اقتصادی ست.
هر چه بیشتر فکر میکنم، بیشتر به این نتیجه میرسم که چیزی مثل طبیعت (طبیعت دست نخورده) و هر سیستم مشابه آن، بهتر کار میکند. بین تمام اجزایش توازنی حاصل از خطا و تجربه * چندین میلیون ساله است. برهم زدن این سیستم طبیعی مشکلات بیشتری پیش میآورد و آن وقت هزینه بیشتری باید صرف حل آن مشکلات یا حفظ توازن بین اجزا کرد. هر چقدر که توازن بین اجزای یک سیستم -حتی کوچکترین آنها - بیشتر باشد، آن سیستم پایاتر است.
---
*جهش ژنها و انتخاب طبیعی
---
*جهش ژنها و انتخاب طبیعی
آهوها موقع چرا در زیستگاههای دشتی و بدون پوشش درختی و در مواقعی از سال که هوا گرمتر است، موقعیت فیزیکی بدن خود را موازی با جهت تابش آقتاب قرار میدهند. این به آن علت انجام میشود که محیط کمتری از بدن در معرض تابش آفتاب قرار داشته باشد و در نتیجه بدن آنها گرمای کمتری را دریافت و دفع آب کمتری را خواهد داشت. این تنها نمونهای از این دست در طبیعت است که نشان میدهد طبیعت و موجودات در آن کاملا اقتصادی و به تعبیری پایدار عمل میکنند.
پاسخحذفشاید تنها چیزی که در فرهنگ غرب مرا بیشتر به شگفتی وا میدارد، همین تولید بیشتر و مصرف بیشتر است که با آموختههای من از طبیعت متضاد است و چنین فکر میکنم که اینچنین سیستمی نمیتواند پایدار بماند (البته برخلاف بیشتر کارهایی که در کشورهای توسعه یافته کاملا اصولی و طبق موازین طبیعت عمل میکنند). شاید به قول شما شرایط اقتصادی فعلی چنین جوامعی ناشی از همین مسئله باشد و به نظر من بیسوادی اقتصادی مساوی با عدم شناخت طبیعت، چیزی که گذشتگان ما در ایران تا همین یکی دو دهه پیش کاملا از آن آگاه بودند ولی نسل جدید به هیچ وجه...!
البته اینجوری هم میشه استنباط کرد که شما وقتی منبع پولی بالایی داری خیلی درگیر این که فلان جنس چقدر برای شما مهم هست نمیشید چون حتی اگر بعد از خرید متوجه شوید که خرید مناسب شما نبوده براتون مهم نیست چون چیز زیادی از دست ندادید و این یه جچورایی امید کاذب هست اما با پول کم همیشه سعی میکنی کاملا خودت رو بشناسی و بهترین انتخاب رو داشته باشی پس همواره روی شخصیتت کار خواهی کرد چون میدونی فرصت آزمون و خطا رو نداری
پاسخحذفمن وقتي چيزي رو ندارم براي رسيدن به اون خيلي خيلي عطش دارم ولي وقتي بهش رسيدم مي بينم خيلي ههم برام مهم نبوده و من خيلي بزرگش كرده بودم!
پاسخحذفانسان خیلی وقتها دچار اشتباه میشه ولی ما موجودات یاد میگیریم و درس میگیریم . اون شکستهای اقتصادی باید وجود داشته باشن . ما هم بخشی از این طبیعت دست نخورده هستیم . اگر ما فرق داریم تک تک اجزای طبیعت هم فرق دارن. همه چیز به بهترین شکل ممکنش در جریان هست . اقتصادی که در موردش صحبت کردید مثل جریانات پستان مادر هست . هرچه بیشتر مکیده بشه بیشتر شیر تولیدمیکنه . هرچه در دنیای اقتصاد تقاضا بیشتر باشه شکوفایی بیشتر هست . مسلما شکست هم بیشتر هست اما می ارزه .
پاسخحذف