معمولاً وقتی که با استاد راهنمایم در مورد یک مسئله عملی صحبت میکنیم، گریزی هم به مسائل اجتماعی میزنیم. یک بار بعد از بحثهای علمی حرف از کار مناسب من بعد از فارغ التحصیلی بود و اینکه تا چه رتبههایی میتوانم پیشرفت کنم. حرفها به سیستم اجتماعی و مدیریتی آمریکا کشیده شد. میگوید یکی از بهترین شاگردانش بعد از اینکه در دانشگاه دیگری یک فوق دکترا (Post Doc) گرفت در یکی از سیستمهای بهداشتی شیکاگو مشغول به کار است. اما رئیس او که تخصصی ندارد تنها به واسطه ارتباطات، آن موقعیت را بدست آورده است. بیشتر زحمات به دوش زیر دستان رئیسی ست که تنها کارش امضا کردن کاغذها، تحویل گرفتن گزارشها از یک زیردست و تحویل دادن آن به زیر دست دیگری ست.
بعد از سیستم اجتماعی آمریکا میگوید. اینکه بسیار خوشحال است که این کشور به واسطه مهاجرانی که تواناییهای متنوعی دارند در حال قویتر شدن و پیشرفت است. اما همزمان از این شکایت دارد که گروههایی از این افراد چیزهایی مثل تقلب کردن، دزدی و چیزهایی که در آن "ارزشی" وجود ندارد را هم با خود میآورند. چیزهایی که مانع پرورش و رشد انسانها و ارزشهایشان در اجتماع میشود در صورتیکه سیستم ارزشمند "شایسته سالاری*" است. در این سیستم استعداد و صلاحیت عادلانه جای خود را به "قدرت" میدهند. در این حالت هر کس بیشتر به حال و آینده خود ارزش بگذارد و بیشتر زحمت بکشد نتیجه بهتری خواهد دید. در این سیستم حتی کسانی با اصل و نسب پایین هم میتوانند وحتی مستحق اند که به مراتب بالا برسند و از زندگی شیرین خود بهره مند شوند.
به نظر میرسد در فرهنگ ما کلمات بیشتر از آنکه مفهوم را منتقل نمایند، تقدس را میرسانند. کلمه شایسته سالاری در چند معنای خاص خلاصه نمیشود بلکه هر کدام از معانیاش وابسته به باورها و عملکردهای خردی ست که گاهی در برخی آدمها یا فرهنگها جا نیفتاده است. تکرار یک کلمه به بهانه "با ارزش" جلوه دادنش و یا استفاده آن در هر جایی که میخواهیم کارهایمان را توجیه کنیم، نه تنها ارزش خود کلمه را پایین میآورد بلکه ما را از توجه به تلاش و کارهایی که ما را به آن نقطه میرساند منحرف میسازد. نقطه شروع شایسته سالاری از خودمان است، از ایجاد نقاط مثبت در خودمان است. هیچ سیستم شایسته سالار کاملی وجود ندارد اما رقابت بین این سیستمها خودبخود باعث جذب افراد شایستهتر به سیستمهای بهتر میگردد.
بعد از سیستم اجتماعی آمریکا میگوید. اینکه بسیار خوشحال است که این کشور به واسطه مهاجرانی که تواناییهای متنوعی دارند در حال قویتر شدن و پیشرفت است. اما همزمان از این شکایت دارد که گروههایی از این افراد چیزهایی مثل تقلب کردن، دزدی و چیزهایی که در آن "ارزشی" وجود ندارد را هم با خود میآورند. چیزهایی که مانع پرورش و رشد انسانها و ارزشهایشان در اجتماع میشود در صورتیکه سیستم ارزشمند "شایسته سالاری*" است. در این سیستم استعداد و صلاحیت عادلانه جای خود را به "قدرت" میدهند. در این حالت هر کس بیشتر به حال و آینده خود ارزش بگذارد و بیشتر زحمت بکشد نتیجه بهتری خواهد دید. در این سیستم حتی کسانی با اصل و نسب پایین هم میتوانند وحتی مستحق اند که به مراتب بالا برسند و از زندگی شیرین خود بهره مند شوند.
به نظر میرسد در فرهنگ ما کلمات بیشتر از آنکه مفهوم را منتقل نمایند، تقدس را میرسانند. کلمه شایسته سالاری در چند معنای خاص خلاصه نمیشود بلکه هر کدام از معانیاش وابسته به باورها و عملکردهای خردی ست که گاهی در برخی آدمها یا فرهنگها جا نیفتاده است. تکرار یک کلمه به بهانه "با ارزش" جلوه دادنش و یا استفاده آن در هر جایی که میخواهیم کارهایمان را توجیه کنیم، نه تنها ارزش خود کلمه را پایین میآورد بلکه ما را از توجه به تلاش و کارهایی که ما را به آن نقطه میرساند منحرف میسازد. نقطه شروع شایسته سالاری از خودمان است، از ایجاد نقاط مثبت در خودمان است. هیچ سیستم شایسته سالار کاملی وجود ندارد اما رقابت بین این سیستمها خودبخود باعث جذب افراد شایستهتر به سیستمهای بهتر میگردد.
* Meritocracy
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر