دو سال پیش در چنین هفتهای بود که چیزی را دریافت کردم که مدتها برایش تلاش کرده بودم. چنین زمانی بود که اجازه ورود به این کشور به یکی از مدارک مهم زندگیام چسبانده شد. وقتی که برای گرفتن آن مجوز ورود رفته بودم از مدتها قبل خودم را آماده میکردم که بخشی از اندیشهها و روش زندگی جدید را در محیطی دیگر پایه ریزی کنم. آن مدرک برایم بیشتر بویی از تلاش بیشتری میداد تا یک زندگی آرام و معمولی. آن مدرک، مجوز ساخت و ساز من در جایی جدید، با اتفاقات جدید و با آدمهای جدید بود. راهی برای نوعی از خودسازی بود که گهگاه در اینجا مینوشتهام.
برای داشتن آن مدرک حریص نبودم. اعتقادم بر این بوده است که از موقعیت قدرت تصمیم بگیرم. یعنی خوب نگاه کنم و امکانات "تصمیم گیری" را برای خودم مهیا کنم. آنگاه از بین شرایط مختلف بهترین را برای خودم انتخاب کنم. در این صورت میدانم که با چه هدفی و با در نظر گرفتن چه هزینههایی آن تصمیم را گرفتهام. پس هر بار که خسته یا ناامید میشوم به تصمیمم نگاه میکنم و دوباره حرکت میکنم. یا اگر میبینم که هدفم با واقعیت زندگی منطبق نبوده است راه خود را تغییر میدهم. آمدن به اینجا را از بین راههای خوب مختلف "انتخاب" کردم. ولی وقتی که انتخابی میکنیم دیگر کار انجام شده است.
بعضی چیزها در زندگی اینگونهاند وقتی که چیزی در زندگیمان خواسته یا ناخواسته اتفاق میافتد، دیگر اتفاق افتاده است. یک دلخوشیمان میتواند این باشد که با خودمان رو راست بودهایم و برای خودمان یا دیگران فکر بد نمیکردیم یا بقولی پیش وجدان و یا خدایمان راضی هستیم. آن تصمیم و تصمیمات بعد از آن، چیزهایی را از من و اطرافیانم گرفت، چیزهایی که شاید دیگر برگشت پذیر نباشند. چیزهایی که بخاطر از دست رفتنشان حتی ارزش غصه خوردن هم ندارند مثل زمان. اما چیزهایی را هم به من داد. چیزهایی که گاه هزینههای گزافی برایشان پرداختم اما میدانم که شاید نه امروز بلکه زمانی دیگر شیره زندگیام شوند.
برای داشتن آن مدرک حریص نبودم. اعتقادم بر این بوده است که از موقعیت قدرت تصمیم بگیرم. یعنی خوب نگاه کنم و امکانات "تصمیم گیری" را برای خودم مهیا کنم. آنگاه از بین شرایط مختلف بهترین را برای خودم انتخاب کنم. در این صورت میدانم که با چه هدفی و با در نظر گرفتن چه هزینههایی آن تصمیم را گرفتهام. پس هر بار که خسته یا ناامید میشوم به تصمیمم نگاه میکنم و دوباره حرکت میکنم. یا اگر میبینم که هدفم با واقعیت زندگی منطبق نبوده است راه خود را تغییر میدهم. آمدن به اینجا را از بین راههای خوب مختلف "انتخاب" کردم. ولی وقتی که انتخابی میکنیم دیگر کار انجام شده است.
بعضی چیزها در زندگی اینگونهاند وقتی که چیزی در زندگیمان خواسته یا ناخواسته اتفاق میافتد، دیگر اتفاق افتاده است. یک دلخوشیمان میتواند این باشد که با خودمان رو راست بودهایم و برای خودمان یا دیگران فکر بد نمیکردیم یا بقولی پیش وجدان و یا خدایمان راضی هستیم. آن تصمیم و تصمیمات بعد از آن، چیزهایی را از من و اطرافیانم گرفت، چیزهایی که شاید دیگر برگشت پذیر نباشند. چیزهایی که بخاطر از دست رفتنشان حتی ارزش غصه خوردن هم ندارند مثل زمان. اما چیزهایی را هم به من داد. چیزهایی که گاه هزینههای گزافی برایشان پرداختم اما میدانم که شاید نه امروز بلکه زمانی دیگر شیره زندگیام شوند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر